همیشه دوست داشتم تنهای تنها برم یه جایی شبیه اینجا قدم بزنم. ولی حیف هر وقت این جور جاها رو میدیدم حداقل 5-6 نفر آدم دورو برم بود که از این قرطی بازیا خوششون نمی اومد. خودمو به اون راه میزنم که من این همه برگ قرمز و زرد رو ندیدم و نمیدونم وقتی از روشون رد میشی صدای خش خششون آدمو میبره یه دنیای دیگه.
|